کد مطلب:140561 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

شب اول خرابه و پریشانی آل الله در آنجا
چون شب فرارسید و جهان لباس عباسیان به تن نمود تمام غم ها در دل اهل بیت علیهم السلام جای گرفت از یك طرف وحشت شكاف های خرابه و از طرف دیگر وحشت تاریكی شب كه مثل پر كلاغ تیره و تار بود اطفال خردسال را به ترس و لرزه انداخته بود، نه فرشی داشتند كه روی آن بنشینند و نه چراغی كه بیفروزند نه آبی و نه غذائی لا طعام لهم و اف و لا شراب لهم كاف لا فراش یاؤون الیه و لا سراج یستضیئون لدیه و لا انیس یستأنسونن به و لا مسلل یتسللون منه غریبانه بگرد هم جمع شدند بعد از طاعت و عبادت و نماز سر اطفال را به دامن گرفتند با سوز و گداز نوحه آغاز نمودند با این همه محنت اغلبی در وحشت و اضطراب بودند كه مبادا دیوار یا سقف آن ویرانه خراب شود و زن و بچه را بزیر بگیرد خلاصه كلام آنكه فقط خدا آگاه است كه در آن شب اهل بیت علیهم السلام چگونه بسر بردند غصه ی همه زنان و اسیران را علیا مكرمه حضرت زینب سلام الله علیها می خورد و همچنین سایر زنان ناله كنان بر سینه زنان بودند و قرار و آرام از همه رفته بود



یكی بنهاده سر بر بستر خاك

یكی آهش كشیده سر بر افلاك



یكی می گفت آه ای نور عینم

بیا ای شاه بی لشگر حسینم



یكی می گفت عباس جوانم

بیا بر باد بنگر خانمانم



یكی كرده حوادث پایمالش

علی اكبر علی اكبر مقالش



نوحه حضرت ام كلثوم در خرابه




كم سیدلی بكربلا

فدیته السید الغریب



كم سیدلی بكربلا

للموت فی صدره و حبیب



كم سیدلی بكربلا

عسكره بالعری نهیب



كم سیدلی بكربلا

یسمع صوتی و لا یجیب



كم سیدلی بكربلا

یقرع فی ثغره قضیب



حاصل آن مخدرات سوخته دل آنشب را به نوحه و زاری بسر بردند اندكی كام دل از گریه حاصل كردند برای آنكه سپاهیان كوفه و شام نمی گذاشتند كه اهل بیت رسالت به فراغت بنشینند از برای كشته های خود بگریند امام زین العابدین علیه السلام می فرماید هر وقت صدای یكی از ما به ناله و ندبه بلند می شد پاسبانان تازیانه و سرنیزه بر سر ما می كوبیدند و نمی گذاشتند گریه كنیم تا در آن خرابه كه نگهبانان نبودند مادران خون جگر و خواهران بی برادر به عزاداری مشغول شدند و مرثیه خوانشان علیا مكرمه زینب خاتون علیهاالسلام بود كه آن مخدره می خواند و سایرین می گریستند چنانچه علامه مجلسی در بحار این مرثیه را از حضرت زینب علیهاالسلام نقل می نماید كه چون به شام آمد این مرثیه را خواند و آن اینست



اما شجاك یا سكن

قتل الحسین و الحسن



ظمأن من طول الحزن

و كل و غدنا هل



یقول یا قوم ابی

علی البر الوصی



و فاطم امی التی

لها التقی و النائل



یعنی ای زنها برادرم روز عاشوراء غریب و تنها با لب عطشان در میان میدان ایستاده بود و میفرمود ای قوم پدرم حیدر وصی پیغمبر صلی الله علیه و آله و مادرم فاطمه ی شفیعه ی محشر است امروز من كه حسینم و میوه ی دل پیغمبرم صلی الله علیه و آله یك خواهشی از شما دارم



منوا علی ابن المصطفی

بشربة تحیی بها






اطفالنا من الظمأء

حیث الفرات سائل



یعنی منت بر پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله بگذارید و یك شربت آب به اطفال جگركباب من برسانید كه از تشنگی مرده اند زنده شوند



قالوا له لا ماء لنا

الا السیوف و القنا



فانزل بحكم الادعیاء

فقال بل اقاتل



در جواب برادرم گفتند حسین علیه السلام تو در نزد ما آب نداری بلكه جواب تو نیزه و شمشیر است مگر آنكه سر به حكم یزید و ابن زیاد آوری تا آب بخوری.

برادرم فرمود سر به حكم حرامزاده نخواهم آورد جنگ می كنم تا كشته شوم ای زنها برادرم آنقدر جنگ كرد تا آنكه



حتی اتاه مشقص

رماه وعد ابرص



من سقر لا یخلص

رجس دعی و اغل



تیری سه پهلو ملعونی رجس و ابرص بطرف او رها كرد همان تیر كار برادرم حسین علیه السلام را ساخت و لشگر اظهار فرح كردند